2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !

ساخت وبلاگ

یه سری اتفاقات باعت شد با این آدرس خداحافظی کنم ...

از این به بعد جای دیگه می ـنویسم ...

اگه همچنان دوس داشتید دنبالم کنید، برام کامنت بذارید تا آدرس جدیدمُ براتون بفرستم ^_^

2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 105 تاريخ : شنبه 9 مهر 1401 ساعت: 16:35

یکی از خواسته ـهام یا میشه گفت رویاهام این بود که یه روز بیام پست بذارم و بگم دارم از خونه یِ خودم به عنوانِ یه دخترِ مجرد براتون گزارش میکنم!!! و امروز ...من! یه آدمِ جدید! توی یه خونه یِ جدید که تقریباً همه ـشُ خودم چیدم درست وسطِ همون شهر شلوغِ تهرون ... با یه شناسنامه ای که بیشتر از 10 روزه مهر طلاق خورده توش دارم در کمالِ آسایش و آرامش انگشتامُ رو دکمه ـهای کیبردم رژه می ـبرم تا یه پست پر از خبر و اتفاقایِ جدید رو ثبت کنم ! ... قرار بود زود برگردم واسه ادامه یِ حرفام و تکمیل کردنِ پست قبل! چقد حرف داشتم واسه گفتن!! جالبه که یکی ـشون َم دقیقاً این بود که میخواستم بگم قیدِ تهران موندنُ زدم و دارم به برگشتنِ کرمان فکر میکنم !! :)) ولی خب چرخ فلک یه ـجوری چرخید که الان اینجام! حسم اینه که تمومِ اتفاقاتِ زندگیم ... حتی اونا که فقط حسرت و پشیمونی برام به جا گذاشته بودن، باید میفتادن و دومینو وار به هم میخوردن تا من تو این لحظه اینجا باشم و به این مهلا رسیده باشم! راستش شرایطم هنوز چندان استیبل نیست! مخصوصاً از نظرِ مالی با وجودِ دوندگیایِ فراوونم به طرزِ عجیبی مدام پسرفت کردم ... کاری که تابستونِ پارسال شروع کردم، حقوقش 5، 6 تومن بود! زیاد دووم نیاوردم و اومدم توی این شرکت رسوندمش به 4 تومن! بعد فک کردم شاید کار ناخن کمکم کنه، رفتم صندلی اجاره کردم ... توی شرکت نیمه وقت شدم و حقوقم نصف شد ... چند ماه پول از جیب دادم و مجبور شدم دستگاهامُ عوض کنم و مواد بخرم و ... خلاصه که هرچی بیشتر دست و پا زدم، هی رفتم پایین ـتر! اردیبهشت که دیگه داغون ـترین ماه شد برام ... انقد که هربار یه اتفاقِ جدید افتاد و تموم برنامه ـهای منو بهم ریخت و باز بلاتکلیف ـترم کرد ... سخت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 152 تاريخ : سه شنبه 10 خرداد 1401 ساعت: 17:39

خب خب خب ... ببینید کی کجا پیداش شده!! :دی همین اول کاری یه اخطار بدم که دارم با کیبردِ بدونِ حروف فارسی تایپ میکنمپس اگه یه اشتباه تایپی از چشمم افتاد، دیگه خودتون حدسش بزنید و به قشنگیِ خودتون ببخشید ^_^ وای اصن کامل گم شدم لابلای کلافِ سردرگمِ حرفام!! خیلی حرف دارم واسه گفتن و تعریف کردن حالا ه 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 1 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:08

انقد نتونستم اینجا بیام و انقد گفتنی ـها و تعریف کردنی ـها از سر و کولِ مغزم بالا رفتنکه دیگه طاقت نیاوردم وسطِ این حجم از خستگی و درگیری جایِ ریلکس کردن و دیدنِ سریالِ قبل از خواب اومدم که بشینم پای نوشتن و یه چند تا فسفرِ باقی ـمونده یِ سهمِ امروزمُ هم بسوزونم ... بدیش اینه که تو پستِ قبل َم 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 151 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1400 ساعت: 17:23

(این آخرین قسمتیه که تایپ میکنمولی چون لازمه قبل از شروع خونده شه، آوردمش سر خطخیلی دلم پر بود و حرف رو دلم مونده بودو از اونجایی که دیدم ممکنه حالا حالاها باز فرصت نکنم بنویسمهمه شو یه جا روونه ی وبلاگم کردمشما خودتون تقسیمش کنید و هفته ای یه تیکه ازش بخونیدجای اینکه من هفته به هفته پست بذارم 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 150 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1400 ساعت: 17:23

وای که چقدر پاییز قشنگه ... الان درحالیکه تو ماشین نشستم ویه نم بارون ریزی داره به شیشه میزنه و قلبم از تماشای زیبایی درختای رنگارنگ تو مسیر به تالاپ تولوپ افتاده دارم برا شروع یه پست تازه دست به گوشی میشم ... جمعه س و ساعت هنوز 12 نشده دیگه خدا میدونه چند ساعت یا حتی چند روز بعد این نوشته به مرحله 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 176 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1400 ساعت: 17:23

این بار اصلاً توی توصیفِ خودم و حرفام موفق نبود م!

خیلی نوشتم و پاک کردم ...

خیلی نتونستم بگم!

ادامه مطلب
2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 9 آذر 1399 ساعت: 23:51

من از تکرار بدم میاد و هی سرم میاد!

ادامه مطلب
2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 9 آذر 1399 ساعت: 23:51

با آدمای اطرافت که حرف میزنی و سفره یِ دلشونُ که برات باز میکنن؛ تهش به این نتیجه میرسی که انگاری خودت از همه خوشبخت ـتری!!

ادامه مطلب
2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 9 آذر 1399 ساعت: 23:51

یاد گرفتم بهتره برای هیچ چیز مقاومت نکنی! حتی اگه دنیا خواست خلافِ خودتُ بهت ثابت کنه!! حتی اگه قرار شد به چیزایی که دوست نداشتی، علاقه ـمند شی! حتی اگه با وجودِ همه بچگیات، بهتر بود بزرگ شی! به این ف 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ !...ادامه مطلب
ما را در سایت 2. ببین آخـــرش َمـ به همـ رســـیدیمـ ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwith-loveg بازدید : 140 تاريخ : يکشنبه 9 آذر 1399 ساعت: 23:51